میرامووی

در فیلم Wrong Turn 4 چند دوست میخواهند در زمستان با اتومبیل های برفی کمی به تفریح بروند. اما آن ها در وسط را متوجه می شوند که راه را اشتباه آمده اند

5 دانشجو برای تفریح به کلبه ای در میان جنگل می روند. پس از خواندن برگی از یک دفتر خاطرات پاره پاره، متوجه می شوند که بومیانی آدمخوار …

زندگی خصوصی مردی به نام براندون که به دلیل مشکلات روانی دستخوش دگرگونی های زیادی شده و با آمدن خواهرش نیز اوضاع بحرانی تر می شود…

در روستایی درست وسط یک صحرای بزرگ زن جوانی به نام والری (با بازی آماندا سیفراید) زندگی می کند که عاشق مرد فقیر چوب بری به نام پیتر (با بازی شیلو فرناندز) است. اما...

سادی هارپر، دانش آموز دبیرستانی و خواهر کوچکترش، ساویر، که هنوز از مرگ اخیر مادرشان سوگوار هستند. از پدرشان، ویل، درمانگری که با افسردگی و ناراحتی شدید خودش دست و پنجه نرم می کند، حمایت چندانی دریافت نمی کنند. هنگامی که یک بیمار ناامید به طور غیرمنتظره ای در خانه آنها ظاهر می شود و به دنبال کمک است، به ظاهر باعث باز شدن پای یک موجود ماوراء طبیعی وحشتناک به خانه آنها می شود...

داستان درمورد دو روانشناس بزرگ به نام های زیگموند فروید و کارل گوستا یونگ است. آنها سعی دارند تا سعی دارند برای اولین بار از طریق گفتار درمانی بیمار زنی به نام سابینا اسپیلرین را که مدام استرس دارد را درمان کنند ولی ...

مردی ناگهان یک روز بعد از بیدار شدن از خواب متوجه میشود که یک پیرمرد شده و اکنون سال 2092 است. او آخرین انسانیست که دچار پیری شده و در تمام دنیا به او توجه خاصی دارند. هر چند در ابتدا به نظر می رسد او درک درستی از اطرافش ندارد اما...

کاترین (مور) و دیوید (نسون ) زوج خوشبختی هستند که یه پسر با استعداد هم دارند. همه چیز خوب پیش میرود تا زمانی که دیوید هواپیمای خود رو از دست میده برای برگشتن به خانه و همچنین مراسم تولد سورپرایز کننده ای رو که همسرش هم براش تدارک دیده بود رو از دست میده ، از همین جا همسرش به اون شک میکنه و تصمیم میگیره تا دیوید رو با یه آزمایش سخت بیازماید و تا اینکه…

«لارس» جوانی دست و پا چلفتی، مومن و به شدت خجالتی است که در شهر کوچکی زندگی می کند. او سرانجام موفق می شود دختر رویاهایش را به خانه‌ای که در آن به همراه برادر و زن برادرش زندگی می کند، بیاورد. تنها مشکل اینجاست که این دختر واقعی نیست، بلکه عروسک پلاستیکی است که لارس آن را از روی اینترنت خریداری کرده است...

در شهر لندن و در یک رستوران روسی یک باند مافیای روسی فعالیت می‌کند. ریاست این گروه بر عهده «سیمون» و پسر کله شقش «کریل» است. راننده کریل، «نیکلای» خود را به همه افراد ثابت می‌کند و تنها شرطی که باید بپذیرد فراموشی خانواده‌است گرچه خود او هم از این بابت ناراحت نیست زیرا نسبت به پدر و مادرش هیچ احساسی ندارد. نیکلای مرموزی که حتی خود کریل هم او را درست نمی‌شناسد، به سادگی دشمنان خانواده جدیدش را از بین می‌برد و پله‌های ترقی را طی می‌ کند، هرچند که هیچ کس هویت واقعی او را نمی‌داند.