میرامووی

داستان یک زن جوان که مورد محاکمه قرار می گیرد...

یک هنرمند و مادر پیرش به هتلی برمی‌گردند که گذشته‌ی مرموزش آن را تسخیر کرده. هتلی که زمانی خانه‌ی قدیمی آنها بوده و حالا باید با رازهای قدیمی که در آن نهفته روبه‌رو شوند...

یک خانواده دانمارکی از یک خانواده هلندی که در تعطیلات با آنها آشنا شده بودند دیدن می کنند. زمانی که دانمارکی‌ها سعی می‌کنند در مواجهه با رفتار ناخوشایند مودب بمانند، چیزی که قرار بود یک آخر هفته ایده‌آل باشد، کم کم آشکار می‌شود...

دو دوست صمیمی و هم اتاقی از ارواح انتقام جوی که در آپارتمانشان زندگی می کنند وحشت زده می شوند. بر اساس رمانی منتشر شده توسط کوبونشا و نوشته نانامی کمون.

زندگی مارگارت مرتب است. او توانمند، منظم و موفق است. همه چیز تحت کنترل است. یعنی تا زمانی که دیوید برگردد و وحشت گذشته مارگارت را با خود حمل کند...

یک راهبه برای انجام جن گیری آماده می شود و با نیروی شیطانی با پیوندهای مرموز با گذشته اش روبرو می شود...

در سال 1918، زنی جوان در آستانه جنون، در تلاشی ناامیدانه برای فرار از مشقت، انزوا و بی عشقی زندگی در مزرعه والدینش، به دنبال ستاره شدن است.

زنی به نام عایشه که به تازگی از سنگال مهاجرت کرده است، برای مراقبت از دختر یک زوج مرفه که در شهر نیویورک زندگی می کنند، استخدام می شود. حال عایشه امیدوار است که شغل جدیدش به آوردن پسر کوچکش به ایالات متحده کمک کند. با این حال، وقتی یک حضور خشونت آمیز هم در رویا و هم در واقعیت‌ به سمت عایشه هجوم می آورد، هر چیزی را که تاکنون برای آن جنگیده بود نابود کرده و…

وقتی آقای هریگان می میرد، نوجوانی که با او دوست شده بود و کارهای عجیب و غریبی برای او انجام می داد، تلفن هوشمندش را قبل از دفن در جیب خود می گذارد و وقتی جوان تنها پیامی برای دوست مرده خود می گذارد، از دریافت پیامک برگشتی شوکه می شود...

زنی که پس از زنده ماندن از مصرف بیش از حد به یک بیماری مرموز مبتلا می شود، به خانه دوران کودکی خود باز می گردد تا با شیاطین شخصی خود مقابله کند اما در عوض شیاطین واقعی را کشف می کند...