میرامووی

داستان درباره پسری به نام تایلر گیج (Channing Tatum) است که بعد از خرابکاری دستگیر می شود و دادگاه حکم او را انجام کار اجتماعی در نظر می گیرد و او مجبور می شود تا سالن رقصی را که هر روز دختری به نام نورا کلارک (Jenna Dewan) در آن تمرین می کند را تمیز کند و...

داستان در مورد گروهی هست که برای تمیز کردن هتل بلک ول فرستاده می شوند و در آنجا بیمار روانی وجود دارد که یکی از نوجوانان را اسیر می کند و…

داستان درباره یک معلم هنر زن به نام شبا هارت (کیت بلانشت) است. او که در کلاس هنر درس می دهد دانش آموزی 15 ساله دارد به نام تد که نسبت به شبا علاقه نشان میدهد شبا که عکس العملی نشان نمیدهد کم کم به مرور زمان از تد خوشش میاید و ...

دختری جوان سانحه‌‌ی وحشتناک یک ترن هوایی را قبل از وقوع می بیند و عده‌ای را از سوار شدن به آن باز می دارد. اما او نمی تواند جلوی مرگ را بگیرد، و تمام کسانی که از آن حادثه جان سالم بدر برده‌اند، یکی یکی بشکلی دلخراش می میرند…

بر اساس ظهور و سقوط اجتماعی ادی سجویک، با تمرکز بر روابط خود با اندی وارهول و یک خواننده فولک.

یک مامور حرفه‌ای بنام «کلیوس» توسط تبهکاری بنام «ورونا» مسموم شده، بطوری که اگر ضربان قلبش پایین بیاید، می میرد. اکنون او به دنبال ورونا است تا وی را به قتل برساند.

هلند، جنگ جهانی دوم، دختری يهودی به نام راخل از اردوگاه های کار اجباری نازی ها می گريزد و به نهضت مقاومت می پيوندند. او موهايش را بور می کند و خود را مسيحی جا می زند...

پدر بزرگ آرتور مدتهاست گمشده، آرتور به دنبال اوست و از روی علائم و یاداشت های به جا مانده از پدربزرگش متوجه می شود که او در سرزمین مینی مویهاست، مینی مویها موجودات کوچک ذره بینی هستند که در حیاط خانه و زیر زمین زندگی می کنند. آرتور یقین دارد که

داستان داستان از آنجایی شروع می شود که قبیله مایاها با کمبود منابع مواجه می شود و به این باور می رسد که بخاطر ناراحتی خدایان با این مشکل مواجه شده اند برای همین برای خدایان افرادی را قربانی می کنند ولی زمانی که می خواهند شخصی را به نام جگوار پنجه را قربانی کنند او موفق می شود که فرار کند و ...

”در اواخر قرن نوزدهم در لندن، رابرت انجیر، همسرش جولیا و آلفرد بوردن بعنوان دستیاران یک شعبده باز باهم کار می کنند. جولیا بر اثر یک تصادف در حین اجرا جان میدهد و رابرت، آلفرد را بخاطر مرگ همسرش سرزنش می کند و رابطه دوستانه بین آن‌ها جایش را به دشمنی میدهد. بعد از مدتی هردو شعبده باز هایی مشهور، و رقبایی سرسخت برای یکدیگر می شوند و در اجرای یکدیگر خرابکاری می کنند. وقتی آلفرد یک حقه ناب را روی صحنه اجرا می کند، رابرت غرق در تلاش برای فاش کردن راز رقیبش می شود و این کار او عواقب غم انگیزی را به دنبال دارد.